شرح مختصر : ترکیه حدود ۷۲ میلیون تن (براورد ۱۳۸۷) جمعیت دارد، که حدوداً ۷۵ درصد مردم سنی و ۱۵ تا ۲۵ درصد هم علوی هستند. با این که حکومت ترکیه لائیک است ولی بسیاری از مردم هنوز به دین اسلام پایبند هستند و عید فطر و عید قربان در این کشور تعطیل رسمی است. همچنین در ترکیه حدود ۷۵ درصد مردم ترک و ۲۰ درصد نیز کرد هستند که بیشتر در جنوب خاور کشور زندگی میکنند امّا به تدریج با مهاجرت، در نواحی دیگر بهویژه استانبول و آنکارا نیز جمعیت چشمگیری را تشکیل دادهاند. زبان رسمی ترکیه، ترکی (استانبولی) است که در گذشته با خط عربی (عثمانی) نوشته میشد و از زمان تشکیل جمهوری ترکیه توسط آتاترک در سال ۱۳۰۲ هجری خورشیدی (۱۹۲۳) با خط لاتین نوشته میشود. ترکیه در میانه دو فرهنگ شرقی و غربی قرار دارد هرچند فرهنگ این کشور به شرق بسیار نزدیکتر است تا به غرب.
فهرست :
ترکیه Turkey
سماع مولویه
ایران Iran
دیرینهسنگی
میانسنگی
نوسنگی
پیش از مادها
تمدن شهر سوخته
نمایی از جنوب شهر سوخته
تمدن عیلام
تمدن جیرفت
پس از مادها
پهناوری پادشاهی هخامنشیان
اشکانیان
ساسانیان
پس از اسلام
صفاریان
سامانیان
زیاریان
غزنویان
سلجوقیان
خوارزمشاهیان
ایلخانیان
سربداران
تیموریان
مرعشیان
کیائیان
هزاراسپیان
قراقویونلوها
آققویونلوها
جغرافیا
شاخصهای جمعیتی
اقتصاد
صنایع
منابع و معادن
38 صفحه شیک و کامل
روزی یک مرد زاهد از راه میگذشت از شدت تشنگی العطش مزد که نا گهان چشمه سر شار از آب زالال را می بیند به طرف آن میرود در کناره چشمه مینیشیند قدری آب مینوشد و دست و صورت خود را با آب میشوید متوجه سنگ در درون چشمه میشود این سنگ را میگیرد و به راه خود ادامه میدهد.
چند قدم پیشتر میرود جوان را میبیند که از گرسنگی و تشنگی نزدیک است که بمیرد این مرد زاهد کنار مرد نشت پرسید که چه شده مرد گفت که خیلی تشنه و گرسنه ام.
این مرد زاهد یگ مقدار آب و نان که داشت به این مرد داد مرد بعد از خوردن نان و آب سر حال آمد مرد زاهد میخواست که به راه خود ادامه بدهد که این مرد دیگری گفت میشودکه از تان یگ خواهش بکنم؟
مرد زاهد جواب داد بلی چرا نه…!
این مرد دیگر گفت: میشود آن سنگ که در داخل بکس تان است به من بدهی؟
مرد زاهد سنگ را از داخل بکس خود بیرون میکند به این مرد دیگر میدهد این مرد میداند که سنک که مرد زاهد برایش داده چه قدر با ارزش است.
بعد از چند مدت باز هم همین دو تا مرد باهم رو برو میشود.
مرد که در صحرا از گرسنگی و تشنگی نزدیگ بود که جان خود را از دست بدهد به زاهد گفت: سنگ که آن روز به من دادی دو باره آوردم میخواهم برایت پس بدهم.
زاهد سوال کرد: چرا این سنگ مشکل تو را حل نکرد!؟ مرد جواب داد من چیزی با ارزش تر از سنگ از تو یاد گرفتم اینکه در این دنیا هیچگاه به مال دنیا ایمان نداشته باشم. چرا که حسادت مال دنیا انسان را کور میسازد و دیگر نمیتوان کسی جزء خودش دید مانند آینه که پشت شان با نقره جیوه شده باشد.
The post
درباره این سایت